وبلاگ پانزده حرفی

الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی..

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹ ق.ظ

تنها فرزند خانواده بودم و همیشه «هرچه مال من بود،مال من بود».آنقدر که حتی گاهی به خیالم،تاب تقسیم مهر مادری را با فرزند دیگر نمی آوردم.اما وقتی شانه ام دردهایت را طاقت نیاورد و برایت عاجزانه در شخص دیگری به دنبال مرهم گشتم،فهمیدم که عاشق شده ام.

مادر یک عمر برایم از ثواب گریه برای مصائب ائمه گفت و من یک عمر،کباب ِ اشک و آه ِ دردهای شخصی شدم،اما وقتی یک شب در میان جمع بغضم برای یک درد بیگانه ترکید، فهمیدم که عاشق شده ام.

 کاشف شدم و در صورتی که «نه چندان جذاب» می خواندیش،زیباترین لبها را یافتم. شاعر شدم و تمام دوستت دارم هایی که از چشمانت قایم کردم،وزن و ردیف و قافیه شد.

تو دیگری را آنیمای خود خواندی. تو پشت پلکهای بسته ات «شاملو»ی «گل کو»ی دیگر شدی و من عاشقانه هایم را برای باد خواندم. و پس از هر سطرش صدایم لرزید.و درد کشیدم، اما به خودم برای بی درمان ماندن دردهای تو لعنت فرستادم..

 

می دانی؟ خوبی ِ بدساخته شدن ِ دنیا و فاصلۀ زجر آور میان ِ آدمهای تنهایی که می توانند یکدیگر را خوشبخت کنند، چیزی جز آن«دوست دارم الان بغلت کنم»هایی که بقول خودت از سر تنهایی تحویلم میدهی، نیست. چیزی جز آن یک جفت بالی که بعد از شنیدنش روی کتف هایم سبز می شوند نیست. خوبی ِ دنیای بیرحمی که دارد پدر هردویمان را درمی آورد چیزی جز وجود «تو» نیست. و تو برای چشم پوشی از تمام بیرحمی ها و پدرسوختگی هایش، کافی هستی..

 

این اولین بار است که جایی جسورانه می نویسم «عاشق شده ام.» نشان به آن نشانی که«هر آدمی، مسئول تک تک چیزهاییست که می نویسد.»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۰۱
Why Phy

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی